قلم سرانجام ها را به رشته ی تحریر در می آورد.همانطور که تاریخ را به ما منتقل کرد.و آنگونه که خدای حنان سوگندش را در سوره ی نون والقلم یاد کرد.قلم و رسالتی که قلم بر عهده دارد ارزشمند است.واکنون قلم در دست بانویی است که می خواهد رسالتش را بسراید
قلم سرانجام ها را به رشته ی تحریر در می آورد.همانطور که تاریخ را به ما منتقل کرد.و آنگونه که خدای حنان سوگندش را در سوره ی نون والقلم یاد کرد.قلم و رسالتی که قلم بر عهده دارد ارزشمند است.واکنون قلم در دست بانویی است که می خواهد رسالتش را بسراید
درباره من
برای حمایت از این وبلاگ لطفا دست نوشته آین وبلاگ را با درج نام وبلاگ کپی کنید .
باتشکر از شما بازدید کنندگان محترم-بانوی قلم...
ادامه...
شهر من کجاست؟ شهر من در خطوط چشمهای شرقی کدام آشناست؟ با تمام روزها غریبه ام باغ بی پرنده موج بی کناره دشت بی بهار انتظار . . . انتظار کاش سهم من از تمام کاخ ها و خاک ها یک وجب بهشت یک وجب پریدن از سیم خاردار سرنوشت بود.
از جنوب غرب تا شمال شرق این خیابان های بی درخت تیرهای بی پرنده ی چراغ برق..
صبحها : خمار شب : جنازهای میان شوره زار صبح تا غروب کار کار کار روزهای خوب عمر من گذشت بین این کتابها مقالهها در میان برگه های خانگی جستجوی هیچ در میان صفحه های پوچ
حلقه های پای بندیام مارهای روی شانه منند کاوهای بساز ای جناب کادحٌ الیه این نیاز سر به زیر را بگیر جراتی برای ماجرا شدن ببخش.
پلکهای من زیر بار خستگی شکسته اند خواب باش ای شب کویرهای پر ستاره آفتاب باش.. شهر من خسته است از هیاهوها از هیاهوهای غریب مردمانی چون کلاغانی چشم بسته عقب مانده عقب رانده به قارقاری دل خوش کرده شهر من ملک خود را دست مشتی روباه و کفتار بسپرده شهر من زیر آواری از آه مردان کمر خم کرده و اشک می ریزد شهر من با مردمانش قصه ها از غصه ها دارد...
سلام گلم من امتحانام شروع شده کم میام گلمممممممممم
مرسی که بهم سر دی
باشه گلم
به امتحانات برس
برات ارزوی موفقیت وسر بلندی دارم
انشاالله پیروز وسر بلند بشی
شهر من کجاست؟
شهر من
در خطوط چشمهای شرقی کدام آشناست؟
با تمام روزها غریبه ام
باغ بی پرنده
موج بی کناره
دشت بی بهار
انتظار . . . انتظار
کاش سهم من
از تمام کاخ ها و خاک ها
یک وجب بهشت
یک وجب پریدن از
سیم خاردار سرنوشت بود.
از جنوب غرب
تا شمال شرق
این خیابان های بی درخت
تیرهای بی پرنده ی چراغ برق..
صبحها : خمار
شب : جنازهای میان شوره زار
صبح تا غروب
کار
کار
کار
روزهای خوب عمر من گذشت
بین این کتابها مقالهها
در میان برگه های خانگی
جستجوی هیچ
در میان صفحه های پوچ
حلقه های پای بندیام
مارهای روی شانه منند
کاوهای بساز ای جناب کادحٌ الیه
این نیاز سر به زیر را بگیر
جراتی برای ماجرا شدن ببخش.
پلکهای من
زیر بار خستگی شکسته اند
خواب باش
ای شب کویرهای پر ستاره
آفتاب باش..
شهر من خسته است
از هیاهوها
از هیاهوهای غریب مردمانی چون کلاغانی چشم بسته
عقب مانده
عقب رانده
به قارقاری دل خوش کرده
شهر من
ملک خود را دست مشتی روباه و کفتار بسپرده
شهر من زیر آواری از آه مردان کمر خم کرده و اشک می ریزد
شهر من با مردمانش قصه ها از غصه ها دارد...
سلام دوست خوبم....
بازم ممنون
شما خیلی لطف دارین
مرسی از حضور گرمت
مرسی از متن های زیبات
خیلی زیبا بود ، ممنون از شما
سلام وممنون از شما که اومدین وسر زدین
سلام... دوستی فقط یه کلمه ست...
چرا فقط یه کلمه میتونه معنای وسیع تری داشته باشه
میتونهارزش بالاتری داشته باشه
ومیتونه..............................