قلم رسالتی است بر بشر

قلم رسالتی است بر بشر

قلم سرانجام ها را به رشته ی تحریر در می آورد.همانطور که تاریخ را به ما منتقل کرد.و آنگونه که خدای حنان سوگندش را در سوره ی نون والقلم یاد کرد.قلم و رسالتی که قلم بر عهده دارد ارزشمند است.واکنون قلم در دست بانویی است که می خواهد رسالتش را بسراید
قلم رسالتی است بر بشر

قلم رسالتی است بر بشر

قلم سرانجام ها را به رشته ی تحریر در می آورد.همانطور که تاریخ را به ما منتقل کرد.و آنگونه که خدای حنان سوگندش را در سوره ی نون والقلم یاد کرد.قلم و رسالتی که قلم بر عهده دارد ارزشمند است.واکنون قلم در دست بانویی است که می خواهد رسالتش را بسراید

خودمو میخوام جا بذارم...

 

 

 

کاش میدانستی.چه نهفتی  در دلم  

یه غوغا ویه درد ویه نوایی 

که خود را گم کرده باشد در هوایی 

انقدر تنگه دلم...تنگِ خودم 

که وجودم شده زندانِ دلم 

در هوای بال و پری می اندیشم 

که خود را جا بذارم 

وتو ای کاش میدانستی 

 

من ودفترم

نظرات 13 + ارسال نظر
-:¦:- دریا -:¦:- سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:34 ب.ظ http://mohammadi-r.persianblog.ir

جاگذاشته ام دلی
هرکه یافت
مژدگانی اش تمام “زندگی ام”

-:¦:- دریا -:¦:- سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:35 ب.ظ http://mohammadi-r.persianblog.ir

میان حرف هایت می نوشتی: زندگی زیباست
و من هم زندگی رو در تو می دیدم
برو استاد خوبی ها
به من درس وفا دادی
و من هم خوب فهمیدم
وفا یعنی:
خداحافـــــــظ

-:¦:- دریا -:¦:- سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:35 ب.ظ http://mohammadi-r.persianblog.ir

روزایی که “تو” توشون نیستی ، حیفم میاد زندگیشون کنم …

رضا سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:51 ب.ظ http://na-bakhshoode2.blogfa.com

اِمشَبــ تـَمـآم حــوصِلہ اَمــ رآ





دَر یڪ ڪَلآمِـــ ڪوچَڪ





دَر تــــُـو





خــلآصہ ڪـَـردم





اِے ڪــآشــ مــے شـُـد





یــڪ بــآر





تـَـنہآ هــَــمـیــטּ





یڪ بآر





تِــــڪرآر مـے شـُـدے!





تــِـــڪــــــــــــرآر

زهرا سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:52 ب.ظ http://lodger.blogfa.com

گذشت ، دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم
حالا یک بار از شهر می رویم …
یک بار از دیار … یک بار از یاد … یک بار از دل … و یک بار از دست …

رضا چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:19 ق.ظ http://na-bakhshoode2.blogfa.com


دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست روی دریا خس نشیند قعر دریا گوهر است

کاکل از بالا بلندی رتبه ای پیدا نکرد زلف از افتادگی لایق مشک و عنبر است

شست و شاهد هر دو دعوی بزرگی می کنند پس چرا انگشت کوچک لایق انگشتر است

آهن و فولاد هر دواز یک کوره آیند برون آن یکی شمشیر گردد دیگری نعل خر است

نا کسی گر از کسی بالا نشیند عیب نیست جای چشم ابرو را نگیرد گر چه او بالاتر است

کره اسب از نجابت در تعاقب می رود کره خر از خریت پیش پیش مادر است

سعدیا عیب خودت گو مگو عیب دگران هر که گوید عیب خود او از همه بالا تر است

باشماق چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 04:27 ب.ظ

عجب حکایتی دارد دریا
وقتی غرفش می شوی
پس ات می زند
درست مثل آدما
وقتی مشتافشون می شوی
دست رد به سینه ات می رنند
وقتی ازشون فرار می کنی دنبالت می دونند

رضا پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:10 ق.ظ http://na-bakhshoode2.blogfa.com






شیـر و رفقـاش نشسته بودن و مشروب میخوردن و خوش میگذروندن.....

بین صحبت، شیره نگاهی به ساعتش میندازه و میگه:

"آُه! اُه! ساعت 11 شده! باید برم! خانم خونه منتظره!"

گاوه پوزخندی میزنه و میگه: "زن ذلیلو نیگا ! ادعاتم میشه سلطان جنگلی!"

شیر لبخند تلخی میزنه و میگه:

"توی خونه یه شیـــر منتظرمه ! نه یـه گاوی مثـل تــو !!!!"



به سلامتی هر چی شیره

رضا جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:04 ق.ظ http://na-bakhshoode2.blogfa.com

در کودکی:(1)
پسرها هر وقت شیطنت میکردند یک سیلی محکم صورتشان را نوازش میکرد
دخترها هر وقت شیطنت میکردند یک ضربه فانتزی به ماتحتشان میخورد.
خودتان قضاوت کنید : کدام ضربه درد بیشتری دارد؟

روزهای جمعه که مدرسه ها تعطیل بود :
پسرها برای خرید نان مجبور به بیگاری در صف نان بودند
دخترها کنار عروسک هایشان لالا میکردند

هنگامی که کارنامه ها را به دست والدین محترم میدادند :
پسرها شدیداً بخاطر نمرات پایین سرکوفت می خوردند و البته گاهی هم ممنوع شدن از مشاهده کارتون
دخترها هیچی نمیشدند . چون قرار بود در آینده ازدواج کنند و نان آور خانه هم نخواهند بود

هنگامی که پدر خانواده شب به منزل می آمد :
پسرها فرار میکردند و یه گوشه ای میخزیدند تا چغولی های مادر ، کار دستشان ندهد
دخترها به بغل پدر میپریدند و چپ و راست قربون صدقه میشنویدند

روز اول مهر ماه که مدرسه ها باز میشد :
پسرهای عزیز کله هایشان را با نمره ۴ میزدند و مزین به لغت نامانوس کچل میشدند
دخترها فقط به پسرها میگفتند : چطوری کچل ؟

در ۱۸ سالگی :
پسرها تمام اضطراب و دلهره شان این است که دانشگاه قبول شوند و سربازی نروند و ۲ سال از زندگیشان هدر نرود
دخترها ورودشان به پادگان طبق قانون ممنوع است .

در دانشگاه : پسرها همان روز اول عاشق میشوند و گند میزنند به امتحان ترم اولشان و مشروط میشوند
دخترها فقط در بوفه مینشینند و به پسرهایی که زیر چشمی به آنها نگاه میکنند افاده میفروشند
در هنگام نمره گرفتن : پسرها خودشان را جر میدهند تا ۹٫۵ آنها ۱۰ شود و باز هم استاد قبول نکرده و در آخر می افتند
دخترها فقط پیش استاد میروند و یک لبخند میزنند و نمره ۴٫۵ آنها به ۱۷ تبدیل میشود.

در مخ زدن : پسرها باید دلقک بازی در بیاورند تا طرف تازه بفهمد که وجود دارند ، دو ساعت منت بکشند تا طرف تلفن را بگیرد ، هفته ها برنامه ریزی کنند تا طرف قرار بگذارد ، ساعت ها باید خالی ببندند تا طرف خوشش بیاید و هنگام بهم خوردن رابطه ماه ها و در مواردی دیده شده است که سالها در هوای دلگرفته پاییز پیپ بکشند و قهوه بنوشند و هی آه بکشند .
دخترها فقط کافی است که یه لبخند بزنند و چشم ها را نازک کرده ، لبها را غنچه و سری به سمت موافق تکان دهند و هرگاه رابطه بهم خورد فقط میگویند فدای سرم.

رضا شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:35 ق.ظ http://na-bakhshoode2.blogfa.com

در کودکی (2)

هنگام خواستگاری : پسرها باید خانه ، ماشین ، شغل مناسب ، مدرک دهن پر کن ، قد رشید ، هیکل خوش فرم ، خوشتیپ و هزارتا کوفت و زهر مار داشته باشند و پشت سر هم از موفقیت ها و اخلاق خوب و …. برای عروس خانم بگن و احتمالا انگشتری برای نشون کردن در دست سرکار علیه عروس خانم بکنند
دخترها فقط کافی است بنشینند و لام تا کام حرف نزنند

هنگام ازدواج : پسرها باید شیربها ، مهریه ، خرید عروسی ، جواهرات گوناگون ، جشن و سالن و … را از سر قبر پدرشون تهیه کنند
دخترها فقط باید جهیزیه بدهند که احتمالا به دلیل شروع خرید جهزیه از اوان کودکی همش بنجل شده و آقای داماد باید با تحمل هزارتا منت آنها را قبول کرده ، دور ریخته و یه سری جدید بخرد

هنگام زندگی عشقولانه دو نفره:پسرها باید بگویند : چشم ، و البته اگر هم نگویند دو قطره اشک کنار چشمان مژگان خانم ها آنها را وادار به چشم گفتن میکند
دخترها هم باید دستور بدهند و دیگر هیچ.

کار کردن : پسرها مثل سگ پا سوخته باید از صبح خروس خوان تا آخر شب کار کنند و همش تو فکر غرولند مدیر و قسط عقب افتاده بانک و قبض برق و آب باشند و در آخر نعششان را با بدبختی به خانه برسانند
دختر ها فقط کافی است که کلید ماشین لباس شویی ، کلید ماشین ظرفشویی و کلید مایکرو فر را فشار دهند و در حالیکه ناخن هایشان را مانی کور میکنند با مادرشان در مورد رنگ موی دختر خاله جاری عمه خانم فرخ زمان خانم بحث و تحلیل علمی داشته باشند

حالا بازم بگید حقتون پایمال شده.
نه بگید دیگه

رضا یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:29 ق.ظ http://na-bakhshoode2.blogfa.com


من کی هستم؟!

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
من« دوشیزه مکرمه» هستم

وقتی زن ها روی سرم قند می سابند و همزمان قند توی دلم آب می شود.
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
من «مرحومه مغفوره» هستم

وقتی زیر یک سنگ سیاه گرانیت قشنگ خوابیده ام و احتمالاً هیچ خوابی نمی بینم .
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

من «همسری مهربان و مادری فداکار» هستم،

وقتی شوهرم برای اثبات وفاداری اش البته تا چهلم- آگهی وفات مرا در صفحه اول پرتیراژترین

روزنامه شهر به چاپ می رساند
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
من «زوجه» هستم،

وقتی شوهرم پس از چهار سال و دو ماه و سه روز به حکم قاضی دادگاه خانواده

قبول می کندبه من و دختر شش ساله ام ماهیانه فقط بیست و پنج هزار تومان ، بدهد!
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
من «سرپرست خانوار» هستم،

وقتی شوهرم چهار سال پیش با کامیون قراضه اش از گردنه حیران رد نشد

و برای همیشه در ته دره خوابید.
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
من «خوشگله» هستم،

وقتی پسرهای جوان محله زیر تیر چراغ برق وقت شان را بیهوده می گذرانند.
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
من «مجید» هستم،

وقتی در ایستگاه چراغ برق، اتوبوس خط واحد می ایستد

و شوهرم مرا از پیاده رو مقابل صدا می زند…
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

من «مادر» هستم،

وقتی مورد شماتت همسرم قرار می گیرم چون آن روز به یک مهمانی زنانه رفته بودم

و غذای بچه ها را درست نکرده بودم…
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

من «مامانی» هستم،

وقتی بچه هایم خرم می کنند تا خلاف هایشان را به پدرشان نگویم.
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

من در ماه اول عروسی ام؛

«خانم کوچولو،عروسک، ملوسک، خانمی ،

عزیزم،عشق من، پیشی، قشنگم، عسلم، ویتامین و...» هستم.
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
من در محاوره ی دیرپای این کهن بوم ؛

«دلیله محتاله، نفس محیله مکاره،مار، ابلیس، شجره مثمره، اثیری، لکاته و....» هستم.

وای از این فرهنگ

یه زن یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 05:52 ب.ظ http://1-zan.blogsky.com/

سلام
کاش میدانستی.........
"تو " ای کاش میدانستی....
زیباست.
سپاس.

رضا دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:34 ق.ظ http://na-bakhshoode2.blogfa.com




روایت داریم که :


گوشی شده قیمت لپ تاپ، لپ تاپ شده قیمت ماشین، ماشین شده قیمت خونه، خونه شده قیمت مرگ، عوضش مرگ ارزونه

اگه امیرکبیر الآن کاره اى بود، روزنامه اى به نام "فجایع الاتفاقیه" تأسیس میکرد

روایت داریم هروقت احساس افسردگی یا غمگین بودن کردین یکی از آهنگ های شهرام شب پره را گوش دهید,,همانا معجزه میکند :)))

انقدر حقمون رو خوردن که وقتی میگیریمش فکر میکنیم هدیه‌ست

لذتی که در خواب اول صبح هست در انتقام نیست

یه حدیث داریم که میگه:
ای کسانی که همش میرید سراغِ یخچال....
هر از چندگاهی هم درِ فریزر رو هم باز کنید , شاید بستنی‌ای آنجا خفته باشد

یواش یواش داریم از شرایط بخور و نمیر به شرایط نخور و بمیر تغییر وضعیت می‌دیم!...
باشد که رستگار شویم

مسلمان نیست کسی که روی وایرلس اینترنتش پسورد میزاره در حالی که همسایه اش بدون اینترنت سر روی بالش میگذارد

الحمدالله تحریم ها هیچ اثری از ما نخواهد گذاشت

ابراهیم عزیز و بزرگوار، بت شکستن که چیزی نیس اگه مردشی بیا فیلتر بشکن

خدایا هر بلایی رو از کشورهای مسلمان جهان دور کن...
چون اگه اتفاقی واسه اونا بیفته، ما باید پولشو بدیم!

حدیث داریم اگه اینترنت تعطیل بشه 4 عضو بدن تشکر میکنن! کمر و چشم و دست و مثانه !

یه ذکر مصیبت میگم و صحنه رو ترک میکنم : " دلار "



برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد