قلم رسالتی است بر بشر

قلم سرانجام ها را به رشته ی تحریر در می آورد.همانطور که تاریخ را به ما منتقل کرد.و آنگونه که خدای حنان سوگندش را در سوره ی نون والقلم یاد کرد.قلم و رسالتی که قلم بر عهده دارد ارزشمند است.واکنون قلم در دست بانویی است که می خواهد رسالتش را بسراید

قلم رسالتی است بر بشر

محبوب....

تو ماه منی .نور منی .عشق منی

همدم اسرار منی

شمع شب تار منی

تو غنچه ای شکفته ای

نشسته برجان منی

همچو ماهی چون ستاره

چون بارانی که میباره

تو نوری از خدایی

در اسمان ابی...

در اسمان قلبم ...

درمانی برای دردم

طبیبی تو.شفیقی تو

حبیبی تو.

برای من عزیزی تو

از:من ودفترم

بانوی قلم یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:40 ب.ظ

نظرات 10 + ارسال نظر

kh یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1391 ساعت 04:35 ب.ظ

سلام مجدد. فقط اومدم تا بهتون بگم اگه یه سر رفته باشین به وبلاگ اون شخصی که ازش کمک خواستین و شعر جدیدشو ببینین خواهین دید که حرفای من بیراه نیست. ایشون هنوز قواعد ساده دستوری زبان فارسی رو نمیدونن اونوقت شما از ایشون کمک میخواین؟ هر کودک دبستانی هم میدونه که بعد از کلمه ی (هر) همیشه یه کلمه ی مفرد میاد نه جمع. مثلا میگیم هر وقت یا هر شخص. دیگه نمیشه گفت هر اوقات یا هراشخاص. چون از لحاظ دستوری غلطه. اونوقت ایشون توی مصراع سوم شعرشون گفته هر نفس هام در صورتی که صحیحش هر نفسم هست. قبلا هم گفتم من شاعر نیستم اما شعر رو خوب میشناسم و می فهمم و با شعر زندگی میکنم. فقط میخواستم بهتون بفهمونم که وقتی میگم کوری نمی تواند عصاکش کوری دیگر شود معنیش چیه. بازم موفق باشین عزیز.

مسافر یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:10 ب.ظ http://sanbad.blogsky.com/

سلام دوست من ... بیا آپم ...

فریناز یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:16 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

چقدر خوبه که آدم یه محبوب... داشته باشه روی زمین

سلام

ببخشید اسمتو نمی دونم چیه آخه که صدات کنم

و بازم ببخشید که نبودم اون هفته وبلاگم
چون حالم از لحاظ جسمی اصلا خوب نبود و حتی روحی!

زمستونت مبارک
و اینکه
قدر محبوب اصلیتو بدون که یه محبوب زمینی بهت داده

sh یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:07 ب.ظ http://gh

تو عشق من تو یار من تو بوی خوب بارانی
تو زیبایم تو تنهایم تو اب جویبارانی

بر بال خیال یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:12 ب.ظ http://http://aylla.blogfa.com/

زیبا بود.
سر بزنین ممنون می شم. و اگه لینک کنین.مرسی

با افتخار لینک شدین

حرف دل یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:48 ب.ظ

وبلاگ قشنگی داری
اشعارت هم حرف نداره
الحق و الانصاف عالیه

من خودمم هم شاعرم و وبلاگ مینویسم ولی شعرام به گرد پای شعرای شما هم نمیرسه

رعنا دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:05 ب.ظ http://eshgholane20.blogfa.com

سلام _____$$_________$$$
_____________________$$$$_______$$$___$$$$$
____________________$$$$$$_____$$$___$$$$$$$
___________________$$$_$$$$___$$$__$$$$____$
___________________$____$$$$_$$$$_$$$
_______________________$$$$$$$$$$$$$$
آپمممممممم _______$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
___________________$$___$$$$$$$$$$$$$$$$$
..____________@ __$$____$$$$_$$$_$$$__$$$$$
_________€€€€€€€€$____$$$$___$$__$$$$___$$$
______€€€€€€€€€€€€€€__$$$_____$$___$$$____$$
____€€€€€€€€€€€€€€€€€€_$$_____$$$___$$$____$
___€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€_$$_____$$____$$$
__€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€_$_____$$$____$$
_€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€_______$$$____$
€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€€______$$$
$$$___$$$___$$$___$$$___$$$_____$$$
_°_____°______°_____°_____°______$$$
_____________€__________________$$$
_____________€__________________$$$
زود بیااااااااااا ____€_________________$$$$
_دیرنکنی ها____€._______________ $$$$$
____بدوووووو___€..____________ $$$$$$$$
__________€€€€€€€._..-?*°*?-.._ ~~~*°*~~~
~~~ _..-?*°*?-..~~~~ _..-?*°*?-.._
_..-?*°*?-..__..-?*°*?-.._
منتظر حضور گرمت هستم

kh دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:35 ب.ظ

برفی که می بارید من بودم.
تو را احاطه کردم
در برت گرفتم
گونه هایت را نوازش کردم
شانه هایت را بوسیدم
و پاره پاره ریختم
پیش پای تو.
بر من پا گذاشتی
کوبیده تر سخت تر محکم تر شدم.
تابیدی به من
آب شدم...

kh دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:37 ب.ظ

دو خط موازی
در بی‌ نهایت به هم خواهند رسید.
تا بی‌ نهایت
با تو خواهم آمد.
اما همه‌ ی راه‌ ها
که با پا پیموده نمی ‌شوند
دستت را به من بده...

kh دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:39 ب.ظ

دنبال دو کلمه می ‌گشتم
دو کلمه
مانند پچ‌ پچ دو برگ
در گوش هم
یا زمزمه‌ ی دو لب
در جست و جوی یک بوسه.
دنبال دو کلمه می‌ گشتم
مانند دو گوشواره
که آویزه‌ ی گوشت کنم.
کلمات صف کشیدند
دسته دسته
دست‌ بند تو شدند
کلماتی که دست‌ات را دوست می‌داشتند.
تو چنگ زدی
از هم گسیختی
رشته‌ی کلمات را
در هم ریختی
فرو انداختی
هر یک را به گوشه‌ای.
دنبال یک کلمه می‌گردم
یک کلمه‌ی خاموش
مانند یک بوسه
که جمع کند همه‌ی کلمات را
روی لب‌های تو...