دریاب....
ای عفیفه ی پاک دریاب...
دریاب که تو غنچه ی یاس ترنم های امید بوستان زندگی در دستان خدایی که تو را به آسمان پیوند می دهد و تو خود را از زمین تا آسمان میبینی...
دریاب...
دریاب که در جنگل انبوه درختان تنومند روزگار در لابه لای هر شاخسار حیاتش در امتداد حادثه ایی یک عداوتی بر عفت تو شیحه میکشد...
دریاب...
دریاب که هوهوی گرگ های زمانه نیز بلندتر از دیروز است
ای عفیفه ی ناب....
گامهایت را هر چه محکم تر بر دیده های تنگ نظر و فرومایه گان بگذار تا بدانند تو آبروی صدف خویش را به دریاها نمیفروشی...
چقدر اینجا بوی گرگ می آید...چه چیز در کمین آن عفافیست که زیر سقف های ناپدید جهان پنهان شده است...
آیا.....
کمی به صحاری افکارتان اندیشیده اید؟؟؟ آیا هیچ از خودتان پرسیده ایید.چرا ایده هایتان دست نخورده مانده است؟؟؟؟
شما در هول نیستی می پرورید و ما به دیدار قوس نور می شتابم...
شما نمی دانید که رفعت از فکر بلند می رباید.....
*زن به گلستان حجاب در و نگین است
*از ستر و عفافش همه خوبی مبین است
*چون گوهر عزت خدا داده به ایشان
*از دامنشان عالمی تابان،وذین است
بانوی قلم
8518سلام دوست گلم...
سایت خیلی زیبایی داری...
اگه افتخار میدی به سایت منم یه سر بزن و سایت خودتو ثبت کن، خوشحال میشم از حضورت...
منتظرتم