قلم رسالتی است بر بشر

قلم رسالتی است بر بشر

قلم سرانجام ها را به رشته ی تحریر در می آورد.همانطور که تاریخ را به ما منتقل کرد.و آنگونه که خدای حنان سوگندش را در سوره ی نون والقلم یاد کرد.قلم و رسالتی که قلم بر عهده دارد ارزشمند است.واکنون قلم در دست بانویی است که می خواهد رسالتش را بسراید
قلم رسالتی است بر بشر

قلم رسالتی است بر بشر

قلم سرانجام ها را به رشته ی تحریر در می آورد.همانطور که تاریخ را به ما منتقل کرد.و آنگونه که خدای حنان سوگندش را در سوره ی نون والقلم یاد کرد.قلم و رسالتی که قلم بر عهده دارد ارزشمند است.واکنون قلم در دست بانویی است که می خواهد رسالتش را بسراید

جشنواره 93

  

 

سپاسی برای زحمات بی وقفه تیم جشنواره بهار 93.....


دلم میخواهد قلمی رسا باشم در انجام رسالتم برای رویدرم...
دلم میخواهد فریادی باشم بس بزرگ برای زحمات یکایک تان...
دلم میخواهد گیتاری باشم بنوازم آهنگ اینهمه تواضع مردمان رویدرم را ...
با تو میگویم.آری تو که خود میدانی چه اندیشه های بس والایی داری برای رویدرم...
تو که با حضورت مرا با اصلیت رویدرم آگاه کردی...
با تو میگویم تو که هنرمندیت افتخار آفرین است... 
با تو میگویم تو که لحظه ای غنچه ی لبخند را بر لبهایم کاشتی و آنی اشک شوق رویدری بودنم را بر گونه هایم نشاندی...
وتو! وتو که چه بی مهابا تلاش کردی...
وتو! تو که چه گمنام با اخلاص کوشیدی...
وتو! تو که بر سکوی انسانیت رویدر را فریاد زدی...
وحتی تویی که تنها خودت میدانی قلبت برای رویدرم میتپد...
من برای تمامی مردمانی میگویم.که رویدرم را آنگونه که باید دوست میدارند...
 اینجا سرزمین خاک است و آفتاب، سرزمین مردمانی که خدا را چه هنرمندانه مهمان دلهای همیشه بیدارشان کرده اند و جرعه جرعه نور میبارد از نگاهشان.
سرزمین زیبای من... رویدر... بهشت ثانی خدا و جایگاه آلاله های همیشه عاشقی ست که مهر را و محبت را آذین نگاهشان کرده اند و تا همیشه زمزمه میکنند سرود سبز باران را.
ومن اینجا... ایستاده برقله غرور و افتخار میسرایم از آبی وصف ناپذیر نگاهشان.
تمام غرور و افتخار  من از داشتن مردمانیست که معنای آفتاب را خوب میدانند و زلالی باران ...وام دار اندیشه های پاک و ناب آنان است.
آری... من از مردمانی میگویم که زحمتها و ایثارشان برای آبادانی رویدرم طعنه میزند بر گستره ی باران.
و من اینجا چون کودکی نوپا، قلم میزنم برای وسعت ایمان و اندیشه شان.
مینویسم از تواضع وفروتنی مردمان شهرم که گاهی هرم نفس هایشان خورشید را طعنه میزند و طراوت صبح . وام دار پاکی و مهربانی آنان است.
افتخار میکنم به داشتن هنرمندانی که چه مخلصانه پای در وادی عشق گذاشته اند و چه بی ریا برای به کمال رساندن شهرم... برای به عزت رساندن تمام مردمان شهرم تلاش میکنند.
من بواسطه ی همت و تلاش خستگی ناپذیرتان شهرم را به درستی شناختم و پی به گنجینه سعادت رویدرم بردم...دستان سبز خدا تا همیشه پشت و پناهتان و نگاه همیشگی خدا بدرقه ی راه همیشه جاویدتان باد.
خواهرانم... برادرانم... بدانید که جای پای یاری سبزتان، تا همیشه بر نبض زمان باقی خواهد ماند و رویدر عزیز من هرگز خاطرات مهربانیتان را فراموش نخواهد کرد.پس بیایید دست در دست همدیگر حامی رویدرمان باشیم و قله ی موفقیت رویدر را فتح کنیم...
سالی نو متولد شد پس بیایید ما هم تولدی دوباره باشیم برای پیشرفت رویدرمان...
اجرتان با خدای آفتاب و باران و زندگیتان سرشار از لبخند خدا باد...

بانوی قلم
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد