قلم رسالتی است بر بشر

قلم رسالتی است بر بشر

قلم سرانجام ها را به رشته ی تحریر در می آورد.همانطور که تاریخ را به ما منتقل کرد.و آنگونه که خدای حنان سوگندش را در سوره ی نون والقلم یاد کرد.قلم و رسالتی که قلم بر عهده دارد ارزشمند است.واکنون قلم در دست بانویی است که می خواهد رسالتش را بسراید
قلم رسالتی است بر بشر

قلم رسالتی است بر بشر

قلم سرانجام ها را به رشته ی تحریر در می آورد.همانطور که تاریخ را به ما منتقل کرد.و آنگونه که خدای حنان سوگندش را در سوره ی نون والقلم یاد کرد.قلم و رسالتی که قلم بر عهده دارد ارزشمند است.واکنون قلم در دست بانویی است که می خواهد رسالتش را بسراید

هوالفتاح...

 

 

هوالفتاح...


باز کن در رحمتت را باز کن...

همانگونه که گشودی روزنه ی امید را در پس پرده ی غبار غم

باز کن این در را که من برای بندگی تو آمده ام...

آمده ام و خیلی زود خواهم رفت.گر بندگی نکنم خوب...

آمدنم چه سود و رفتنم بهر چه بود...

یا مفتاح الفلاح

حاجت خود را پیش تو آورده ام

ای سرور و ای معبود من.تو که می دانی همه خواهش و مقصود من

پس به ناکامی نگردانم ای خدا.باب مفتوح جاودانت را بگشا...

پادشاها هنوز به تمنای وصال تو نشستم و شب و روز لحظه شماری میکنم شبهای هجران تو را...

چو میبینم و نظاره میکنم تمام موجودات هستی از کوه و بیابان.درخت ها و پرنده ها چگونه به حمدت مشغول اند .چقدر به سعادتشان غبطه دارم.آنها رسم بندگی را  بهتر از من می دانند.منی که خدا مرا جانشینی بر روی زمین قرار داد .قدر خود را ندانسته و به خطا و اشتباه می روم...

ولی پرنده ها گناه نمیکنند.درختان به اشتباه نمی روند.دشت و چمن...

سبزه و یاسمن...

خدای را همانگونه که باید ستایش می کنند.اما من چه ؟ من فرصت هایم را یکی پس از دیگری ویران میکنم...

یا مفتاح الفلاح...

همه ی موجودات هستی راکع و ساجد و عابد و زاهد درگاه تو هستند.وتو خود غایب از انظار همگان ولی شاهد اعمال انسان...

به هر سویی که نگاه میکنم .ز هر جلوه گهی که پناه می برم.همه جا صاحب خانه تویی یارب...

من می دانم اگر خلاف راه تو بروم هرگز به سر منزل مقصود نمی رسم.

تو آنقدر توانایی که هر گاه بخواهی می توانی درمانده را درمان کنی

از خاک و گل انسان می سازی و به او احسان کنی

هر که را بخواهی به اوج سعادت می رسانی و همه را حیران کنی

تو می توانی مومنانت را به فردوس مهمان کنی

و یک آن زندگی را به کامها روضه ی رضوان کنی

یارب العباد...

تو می توانی عهد های شکسته ام را پیمان کنی

گناهان آشکارم را پنهان کنی

چشمهای گریانم را خندان کنی

هم دوستی توانی و هم عتاب با دوستان کنی


بانوی قلم


نظرات 2 + ارسال نظر
کاکایی جون شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 04:43 ب.ظ http:// moslemparvareshtompa.blogfa.com

تبارک الله بر شما خواهر.احسنت

maryam شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 08:11 ب.ظ http://www.tavalodesaeedeman.blogfa.com

سلام. 25 اسفند تولد عزیزمه. برا تولدش یه وبلاگ درست کردم که میخوام روز تولد عشقم بهش هدیه بدم. تا اون روز میخوام 1365 تا پیام تبریک تولد برا نفسم داشته باشم. لطف میکنی یه سر به وبلاگم بزنی و تو نظرات تولدشو بهش تبریک بگی. اسمش سعید هست. خیلی خوشحالم میکنی. ممنون. دلمو نشکن و بیا لطفا
www.tavalodesaeedeman.blogfa.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد